۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

اصغر فرهادی، زندگی و سینما

تولد ادبیات سینمایی خیلی دیرتر از تولد خود سینما رخ داد. ضرورت نوشتن دربارۀ سینما، چه به صورت تاریخ‌نگاری و چه تحلیل و بررسی، تا دهه‌ها بعد از تولد این هنر احساس نشد. اگر آلفرد هیچکاک اولین فیلم بلندش را در ۱۹۲۵ ساخت، اولین کتاب دربارۀ سینمای او زودتر از سال ۱۹۵۷ منتشر نشد.

اما حالا این وضعیت با تولد مطالعات سینمایی و جدی گرفته شدن نقد فیلم تغییر زیادی کرده و سرعت بیشتری به تحلیل آثار فیلمسازان معاصر در قالب مقالۀ تحلیلی و کتاب داده است. اما حتی با وجود این سرعت گرفتن، می‌توان ادعا کرد که اولین کتاب انگلیسی زبان دربارۀ اصغر فرهادی، که در هجدهم آذر توسط انتشارات «کریتیکال پرس» منتشر شد، کمی دیر منتشر شده است.

نویسندۀ «اصغر فرهادی: زندگی و سینما» تینا حسن‌نیا، منتقد ایرانی-کانادایی، است. اگر این نکته را در نظر بگیریم که تنها کتاب منتشر شده به زبان فارسی که به نوعی ارتباطی با فرهادی دارد انتشار هفت فیلمنامۀ او توسط نشر چشمه در آبان‌ماه گذشته بوده، می‌توان گفت «اصغر فرهادی: زندگی و سینما» اولین کتاب تحلیلیِ تألیف شده دربارۀ این فیلمساز در هر زبانی است.

خانم حسن‌نیا، که اکنون در توری در آمریکای شمالی در حال معرفی این کتاب است، آغاز علاقه‌اش به سینمای ایران را حاصلِ مطالعه آکادمیک تئاتر، موسیقی و بعدها مطالعۀ نقدهای سینمایی می‌داند. او با نخل طلای طعم گیلاس (عباس کیارستمی) به طور جدی‌تر متوجه سینمای ایران شد و آموخته‌های آکادمیک‌اش را با این علاقه‌ تازه تلفیق کرد که حاصل آن در دراز مدت، نوشتن نقدهای متعدد بر فیلم‌های ایرانی و بلاخره نگارش کتاب «اصغر فرهادی» بوده است.

تماشای جدایی نادر از سیمین اولین آشنایی تینا حسن‌نیا با سینمای اصغر فرهادی بود، برخوردی چنان تأثیرگذار که او را ترغیب به تماشای همه آثار قبلی این فیلم‌ساز کرد. وقتی خانم حسن‌نیا به خلاء وجود کتابی تحلیلی دربارۀ فرهادی و عدم آشنایی با آثار اولیه فیلمساز در خارج از ایران پی ‌برد، تصمیم گرفت کتاب حاضر را بنویسد. او دربارۀ اهمیت فرهادی می‌گوید:

«فرهادی یک درام‌پردازِ به معنای واقعیِ کلمه مدرن است، به این مفهوم که او از فیلم‌نامه‌نویسان و نمایش‌نامه‌نویسان قرن بیستمی درس‌های مهمی گرفته و بعد آن‌ها را تبدیل کرده به داستان‌هایی پرسرعت و ناتورالیستی که درکی پیچیده و پرظرافت از مسأله اخلاق را نشان می‌دهند. به علاوه فرهادی قادر است داستان‌هایی خلق کند که هم مشخصه‌های فرهنگی ایران را دارند و هم در عین حال بسیار جهانی‌اند. فکر نمی‌کنم هیچ کارگردان ایرانی دیگری تا به حال به چنین موازنه‌ای در این سطح رسیده باشد. و بالاخره این‌که در سینمای او شخصیت بد وجود ندارد. چند شخصیت فرعی، به خصوص در فیلم‌های اولیه‌اش، وجود دارند که آن طور که باید در نیامده‌اند، اما در مجموع او نشان می‌دهد که پشت کنش‌هایی که از آدم‌ها سر می‌زند چه انگیزه‌ها و منطقی پنهان است. فرهادی هرگز سعی نمی‌کند بیننده را متقاعد کند که حرکتی که از یک شخصیت سرزده درست است، به جایش او سعی می‌کند روی دلایل و انگیزه‌های در لحظه زمانی خاصی که آن کنش سر زده تأکید کند.»

در این کتاب یکصد صفحه‌ای، در هر فصل‌ یک فیلم از شش فیلم بلند فیلم‌ساز از رقص در غبار تا گذشته بررسی شده است. این واقعیت که سینمای فرهادی فقط در طی ده سال چنین جهش غول‌آسایی از نظر پختگی زبان هنری و موفقیت بین‌المللی داشته از نظر نویسنده کتاب پنهان نمانده است. او برای پر کردن حفره‌های موجود در یک روایت ادبی از زندگی و سینمای فرهادی با خود کارگردان مصاحبه کرده و معلومات حاصل شده از این گفتگو را در فصل اول کتاب منظور کرده است. او دربارۀ این مصاحبه و تسلط فرهادی بر سینما می‌گوید:

«او آدم بسیار باهوشی است که در وهلۀ اول کمی مصاحبه‌کننده را مرعوب می‌کند. اما فرهادی در عین حال خیلی آدم راحتی است که از حرف زدن دربارۀ جنبه‌های زیبایی‌شناختی فیلم‌هایش لذت می‌برد و با دقت و حوصله به هر سؤال جواب می‌دهد. فرهادی برای هر سوال جوابی حاضر آماده دارد که خودش نشان می‌دهد با چه باریک‌بینی و دقتی به جزیی‌ترین جنبه‌های سینمایش فکر کرده است.»

خانم حسن‌نیا دربارۀ سیر نگارش کتاب که در دوره‌ای فشرده و پنج ماه نوشته شده می‌گوید: «مطالب زیادی دربارۀ فرهادی به انگلیسی نوشته نشده. تحقیق من نشان داد که بیش‌تر مطالب نوشته شده دربارۀ او نقد فیلم‌هایش هستند، آن ‌هم معمولاً فقط دو فیلم آخر. مقدار زیادی مصاحبه از او موجود است، اما از یک جایی به بعد بیشتر سؤال‌ها تکراری‌اند. شیوه کار من این است که بیش‌تر به بررسی خود فیلم علاقه دارم تا بررسی سیر ساخته شدن فیلم یا بررسی سازندۀ آن. در هر فصل، اول خود فیلم را بررسی کرده‌ام، بعد نقد‌ها و نظرات دیگران را کنار آن بررسی گذاشته‌ام و بعد هم جایگاه آن فیلم را در کارنامه فرهادی تحلیل کرده‌ام.»

با وجود موفقیت جهانی فرهادی که شامل جوایز ارزنده‌ای مثل خرس طلایی برلین و اسکار بهترین فیلم خارجی می‌شود، بعضی از منتقدانِ نام‌آشنایِ غیرایرانی که مدافعان همیشگی سینمای ایران بوده‌اند از عدم علاقه‌شان به سینما فرهادی حرف زده‌اند. تینا حسن‌نیا دربارۀ این گرایش مخالف می‌گوید: «بعضی منتقدان گفته‌اند فیلم‌های فرهادی از نظر بصری پختگی ندارد. شاید این دربارۀ فیلم‌های اولش درست باشد، اما فرهادی در هر فیلم بهتر و بهتر شده است. جهشِ کیفیِ سینمای او به خصوص بین چهارشنبه سوری و دربارۀ الی بسیار پررنگ است. پختگی زبان بصری او به ویژه در فیلم‌هایی که با محمود کلاری کار کرده خیره‌کننده است. اما مخالفت بعضی منتقدان می‌تواند به خاطر وابستگی عمیق سینمای فرهادی به دیالوگ، ریتم سریع فیلم‌هایش و ملودراماتیک بودن داستان‌ها باشد که به نظر بعضی در تضاد با ارزش‌های سینمای هنری قرار می‌گیرد. ضمن احترام به نظر این دسته باید بگویم که فرهادی به اندازه کارگردان‌هایی مثل کیارستمی و تِسای مین لیانگ به دنیای سینمای هنری تعلق دارد.»

در پاسخ به این پرسش که فرهادی چگونه به غنای سینمای ایران افزوده است، خانم حسن‌زاده می‌گوید: «فرهادی نشان داد که می‌شود دربارۀ واقعیت‌های روزمره فیلم ساخت و نه تنها در دام ابتذال یا ملال نیفتاد بلکه حتی اثری زیبا، جریان‌آفرین و حاوی ارزش‌های‌ روشنفکرانه خلق کرد. او ثابت کرده که می‌شود فیلمی ساخت که عمیقاً در فرهنگ ایران ریشه داشته باشد، اما در عین حال صاحب زبانی جهانی باشد و هر تماشاگری در هرجایی از جهان بتواند با آن ارتباط برقرار کند.»

این که تینا حسن‌نیا، به عنوان زنی ایرانی-کانادایی، رسالت نوشتن اولین کتاب دربارۀ اصغر فرهادی را بر عهده گرفته نه تنها شاهدی است بر جنبه‌های فراملی سینمای فرهادی، بلکه اثبات نقش مهم سینمای او در احیای ارتباط قطع شدۀ بسیاری از ایرانیان خارج از کشور با ریشه‌های فرهنگی‌شان. سینمای فرهادی بیننده‌اش را وادار به تعامل با دنیای شخصیت‌هایی می‌کند که نمایندگان طبقات مختلف جامعه‌ای پرتلاطم‌اند. این کتاب تازه بخشی از آن دیالوگ فرهنگیِ پویایی ‌است که با تلنگر سینمای فرهادی شکل گرفته است.

هیچ نظری موجود نیست: