۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه

معاون رادیو و تلویزیون دولتی ایران نسبت به همکاری بازیگران با شبکههای ماهوارهای خارج هشدار داد

معاون رادیو و تلویزیون دولتی ایران روز سه شنبه نسبت به همکاری بازیگران با شبکههای ماهوارهای خارج از ایران هشدار داد.

به گزارش خبرگزاری ایسنا،علیاصغر پورمحمدی گفت: «تردیدی نیست که ما در حال حاضر با بحران گستردهای در تلویزیون مواجه هستیم... اما اگر بازیگر یا هر فرد دیگری با این شبکهها همکاری کند ما دیگر از همکاری با او معذور میشویم

یک روز پیش از این، حسین نوشآبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،  هشدار داده بود که هرگونه همکاری،تماس، مصاحبه و ارسال آگهی به شبکههای ماهوارهای چه رادیو و چه تلویزیون، و آنچه شبکههای معاند نامید، ممنوع و تخلف است.

آقای نوش آبادی از هنرمندان خواسته بود که مراقبت کنند به گفته او، بیجهت آب به آسیاب دشمن نریزند و برای خودشان مشکل ایجاد نکنند و هشدار داده بود که در غیر این صورت با آنان برخورد خواهد شد.

تعدادی از شبکههای ماهوارهای فارسی در خارج از ایران، طی سالهای اخیر، همکاری با هنرمندان داخل ایران یا پخش آثار هنری آنها را افزایش دادهاند.

 

۱۳۹۴ آذر ۲۲, یکشنبه

آیا نگاه شاملو به موسیقی سنتی به تدریج نرم‌تر شد؟

این روزها ۹۰ سال از تولد احمد شاملو می گذرد.

احمد شاملو بی‌تردید برجسته‌ترین شاعر نوآور ایران در روزگار ماست. شاعر نادری که اندیشه های نو را در قالب زبانی فاخر که غیر از زبان من و توست بیان می کند.

چیزی که در وهله اول این زبان را می سازد موسیقی واژه ها و پیوند متوازن میان آنهاست. در واقع شعر شاملو به یک کمپوزیسیون موسیقی می ماند. همان موزیکالیته‌ای که در جستجوی آن است از پیوند واژه‌ها و البته سکوت میان آن ها به دست می آید.

جمله معروف آن‌جا که زبان باز می ماند موسیقی آغاز می شود در مورد شعر شاملو به این شکل تغییر می کند که موسیقی درونی واژه ها نمی گذارد که زبان از سخن بازماند.

شاملو خود افسوس می خورد که به دلائل اقتصادی و فرهنگی خانواده نتوانسته از اول به جای شعر دنبال موسیقی را بگیرد. دو سه سالی هم نزد یک استاد موسیقی قواعد آرمونی و کمپوزیسیون را آموخته ولی بعد آن را نیمه‌کاره رها کرده است. و باز خود می گوید که شب ها که صدای پیانوی دختران همسایه را می شنیده چه حسرتی می خورده است. و بعد به این نتیجه می رسد که شعر در او عقده فروخورده موسیقی است.

این همه علاقه به موسیقی، شاملو را به سوی موسیقی شعر- به ویژه موسیقی درونی آن- سوق داده است. بلا درنگ باید گفت که موسیقی مورد نظر شاملو موسیقی سنتی و نوع نو آورانه آن نیست. او مجذوب موسیقی جهانی است و موسیقی سنتی را در ذات خود بی ارزش می داند و هرگونه نوسازی آن را باطل و بیهوده.

نگاهی هم به مجموعه آنچه از آفریده های فرهنگی که احمد شاملو در ذهن خود می پروراند، نشان می دهد که پس از شعر- و حتی گاهی شاید پیش و بیش از آن- دلبسته موسیقی بوده است. حالا که به هر جهت به جای موسیقی دان شاعر شده، موسیقی درونی شعر را به کارگاه اندیشه خود برده و دنیای دیگری از موسیقی آفریده است.

بیشتر بخوانید: شاملو، دهه و دهه‌ها؛ یادداشتی از محمد قائد

شاملو بر این اعتقاد بود که گذر از فرایند آفرینش هنری از عهده موسیقی سنتی برنمی آید. چرا که نوازنده ایرانی که از صد سال پیش"همین جور گرفته ته بن بست نشسته و دلش را به کمانچه کشیدن خوش کرده است، از دنیای پهناور این هنر تنها اسم چند تا از ردیف ها را می داند و در محدوده تجربیاتش جز پیش درآمد و رنگ و چهار مضراب چیزی نمی شناسد."

آنهایی هم که می خواسته اند با تکیه بر تمهیدات فنی از دل موسیقی سنتی نوعی موسیقی ملی بیرون بکشند آب در هاون می کوبند تا وقتی که موسیقیدان ایرانی مجبور است در فضای محدود ردیف حرکت کند چیز دندان گیری به دست نمی آید. به تمرین سرعت در سلول انفرادی می ماند."

شاملو حرف های دیگری نیز در ناتوانی موسیقی سنتی ایران برای نو شدن دارد. از جمله از مونوفونیک بودن آن می گوید و ناسازگاری های سازهای آن و در نهایت می گوید:

"موسیقی ایران برای برون جستن از این بن بست نیازمند نیمائی است که کهنگی و اندراس را با همه وجود خودش حس کند و با جسارتی انقلابی جلوی آن بایستد."

اعتراض‌ها به دیدگاه شاملو

انتشار نظرات شاملو درباره موسیقی سنتی در میان زبان هائی که از ترس بسته ماندند، یکی دو زبان را به اعتراض گشود. نظر غالب در واکنش ها این بود که آن چه شاملو می گوید ناشی از ناآشنا بودن او با موسیقی سنتی است.

با این همه شاملو در جای دیگری حرف آخر خود را می گوید:"با یک ساز یک اکتاو و نیمی یک جهان پر از ناله و درد را نمی توان بیان کرد. با این موسیقی حق انسان معاصر نادیده گرفته می شود."

یکی از معترضان که خطر کرد و زبان را به پاسخگوئی گشود، محمد رضا لطفی موسیقیدان و نوازنده سنتی بود.

او در آغاز گفته بود شعر نو که شاملو نماینده برجسته آن است هیچ گاه نتوانسته از دایره محدود روشنفکری فراتر برود و به توده های میلیونی راه پیدا کند. حال آن که میلیون ها ایرانی مجذوب و مفتون موسیقی سنتی هستند.

اعتدال در ذهن و بیان

گمان می کنیم اگر اعتدالی در ذهن و بیان باشد نیمی از حرف های هر دو طرف را می توان پذیرفت.

هنر را با فن نباید به اشتباه گرفت. موسیقیدانان مدرن صحبت از ارزش ذات صوت به میان آورده اند، وقتی هر صوتی واجد ارزش باشد چطور موسیقی سنتی ایران با همه ظرافت های ساختاری می تواند بی ارزش تلقی شود.

از سوی دیگر رکود و جمود ارزش ها را مخدوش می سازد. با نوآوری و نوسازی می توان موسیقی سنتی را با نیازهای جامعه هماهنگ ساخت. جهان غرب نیز با حرکت های انقلابی موسیقی خود را تغییر داده و همیشه آن را " به روز" کرده است. سال هاست که در ادامه نوجوئی ها به موسیقی مونو فونیک شرق روی آورده و ارزش های تازه ای را در ذات این موسیقی پیدا کرده است.

بازتاب فاجعه

ذهنیت های شاملو تا آن جا که به افراط نگرائیده قابل فهم است ولی از آن جا که به افراط می گراید منطق خود را از دست می دهد.

این نظر شاملو که موسیقی غمگنانه سنتی در دردهای اجتماعی و فرهنگی ایران ریشه دارد درست است. موسیقی سنتی ایران آئینه تمام نمای جامعه ایران بوده و در برابر رویدادهای فاجعه بار که شمارشان نیز کم نیست از خود واکنش نشان داده است. در برابر ایلغارها، تجاوزها، غارت ها و ویرانی ها نمی توان شاد و خندان ماند. غم و اندوه و ضعف و فتور موسیقی ایران پیامد همین موقعیت هاست.

در این گونه موقعیت هاست که موسیقی ایران به قول شاعر "نسل بدبختی غم جانش را در مادر چاه قناتی گریسته است و ما در طول قنات تاریخ، آن را چاه به چاه در اعصاب خود فرو کرده ایم. در حالی که مردم بدبخت به جای غم و اندوه نیازمند نور و شادی و جرات هستند تا بتوانند علیه ظلم و سیاهی قیام کنند."

همه این حرف ها درست است ولی نافی ارزش های ذاتی موسیقی سنتی ایران نیست که پایدارانه از باربد تا وزیری را طی کرده و واجد ارزش های تازه ای شده است.

چیزی از حرف های شاملو که نمی توان پذیرفت سماجتی است که در بی فایده بودن هر کوشش برای نوآوری در موسیقی سنتی به کار می زند.

پس از حدود بیست سال که از انتشار این نظرات شاملو می گذرد روند رویدادها نشان داده که برداشت او از کوشش های نوآورنه نادرست است.

موسیقی سنتی ایران پس از رویداد مهیب انقلاب اسلامی مقتدرتر از همیشه قامت راست کرده و نشاط و شادابی شگفتی پیدا کرده است.

احمد شاملو خود در سال های پایانی زندگی نظرات نرم‌تری در مورد موسیقی ایران پیدا کرده بود. او حتی این موسیقی سنتی نوآورانه را به همراهی با خود در شعر خوانی‌ها فراخوانده بود.

موسیقیدانان نوآور سنتی مثل فریدون شهبازیان و فرهاد فخرالدینی صدای گرم او را در خواندن حافظ و مولوی همراهی کرده اند.

در یک اجرای دیگر شجریان، او و خیام را با موسیقی شهبازیان ضبط کرده‌اند.

رابطه شاملو با موسیقی پاپ نیز جالب است. دو سه فقره از شبانه‌های او را اسفندیار منفردزاده به موسیقی درآورده است.

نام احمد شاملو همچنان در صدر فهرست شاعران نوآور و اندیشمند معاصر جای دارد.

شعر او و نظرات او همیشه قابل تامل و درونکاوی است.

شاملو همیشه در شعر ایران خواهد ماند.

ادل برنده بزرگ جوایز موسیقی بی‌بی‌سی شد

در دومین دوره جوایز موسیقی بی بی سی، ادل، خواننده بریتانیایی، با دریافت چندین جایزه از جمله "بهترین خواننده بریتانیایی" و "بهترین اجرای زنده" در صدر برندگان قرار گرفت.

او موفق نشده بود در این مراسم که شامگاه ۱۰ دسامبر در بیرمنگام برگزار شد شرکت کند اما با فرستادن پیامی، از دریافت این جوایز اظهار شادمانی کرد.

هوزیر، خواننده ایرلندی، با ترانه "مرا به کلیسا ببر" (Take Me To Church) برنده جایزه بهترین آهنگ سال از سوی مخاطبان شد.

مراسم دومین دوره جوایز موسیقی بی بی سی با اجرای گروه وان دایرکشن آغاز شد، که اعضای آن پس از حدود یک سال، دوباره در کنار هم جمع شدند.

الی گلدینگ از دیگر خوانندگان این مراسم بود که با همراهی ارکستر بی بی سی، آهنگ Love Me Like You Do را که برای فیلم "هزار چهره آقای گری" خوانده بود، اجرا کرد.

همچنین تیلور سویفت برنده جایزه "خواننده جهانی" شد. او که از طریق ویدئو از استرالیا در مراسم شرکت کرده بود، علاوه بر جایزه اش، یک میکروفون طلایی و عتیقه متعلق به بی‌بی‌سی را نیز دریافت کرد.

جک گرت نیز جایزه "هنرمند نوظهور" را دریافت کرد.

پایان دهنده این مراسم ترانه های Please و Sailing بود که راد استوارت اجرا کرد.

سال گذشته فرل ویلیامز برنده بزرگ اولین دوره جوایز موسیقی بی بی سی شد.

 

۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

جوایز ادبی در ایران: توقف جایزه خصوصی‌، انتقادها از جایزه دولتی

در روزهای اخیر از فعالیت یک جایزه ادبی خصوصی در ایران جلوگیری شده و برگزاری مهم‌ترین جایزه ادبی دولتی نیز با انتقادهایی همراه بوده است.

اولین دوره جایزه‌ ادبی غیردولتی "اکنون" در آستانه‌ اعلام نامزدهای نهایی خود، به دلیل آن چه "تحمیل شدن مشکلاتی از بیرون جایزه" اعلام کرده، متوقف شد.

محمدحسن شهسواری، دبیر این جایزه، گفته است: "مشکل به وجود آمده حل‌شدنی نیست و به احتمال زیاد، دیگر امکان ادامه فعالیت برای این جایزه، حتی در سال‌های بعد نیز وجود نخواهد داشت."

قرار بود جایزه "اکنون" را انجمن "رمان ۵۱" که از سوی تعدادی از نویسندگان جوان تشکیل شده، اهدا کند.

حسین سناپور، نویسنده، در واکنش به متوقف شدن این جایزه نوشته است: "من نمی‌دانم واقعا چنین جوایزی چه خطری و برای کجا می‌توانند داشته باشند، که این‌طور با فشارهای بیرونی جلوشان گرفته می‌شود. جمع‌شدن پنجاه یا شصت جوان نویسنده‌ای که در نبود همه‌ نهادها محبورند به جای وقت‌گذاشتن برای نوشتن داستان‌شان به کار بررسی و برگزاری یک جایزه برای رمان مشغول شوند، به کجای فرهنگ یا سیاست این مملکت آسیب می‌زند که باید جلوش گرفته شود."

این اولین بار نیست که جایزه‌های ادبی خصوصی در ایران با محدودیت مواجه می‌شوند. پیشتر جایزه‌هایی مثل "هوشنگ گلشیری"، "یلدا"، "روزی روزگاری" و "مهرگان" با فشار دولتی از ادامه‌ راه بازماندند.

اعمال محدودیت بر جوایز ادبی غیردولتی همزمان است با انتقادهای چندجانبه از برگزاری جایزه جلال آل احمد.

جایزه جلال آل احمد

جایزه ادبی جلال آل‌احمد که در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی‌نژاد آغاز به کار کرد و به تازگی هشتمین دوره آن برگزار شده، یکی از این جوایز دولتی است.

در حالی که از جایزه آل‌احمد به عنوان "گران‌ترین جایزه ادبی ایران" یاد می‌شد، مبلغ آن در این دوره نسبت به دوره‌های پیش کمتر شد و از ۱۱۰ سکه به ۳۰ سکه کاهش پیدا کرد.

مجید قیصری، نویسنده‌ای که در بخش داستان کوتاه جایزه امسال جلال آل‌احمد تقدیر شده، گفته است: "برآیند جشنواره امسال ناامیدی بسیاری از نویسندگان تازه‌کار بود. با این کاهش یک‌باره جایزه، به ناامیدی دامن زده شد."

او گفته: "چیزی که مورد سوال همه قرار گرفته تعداد سکه‌های این دوره است. کم شدن یک‌باره جایزه برای همه عجیب بود. به هر حال جایزه جلال تا زمان دولت دهم مورد توجه نبود و بیشتر اعتبارش به‌خاطر تعداد سکه‌هایش بود. در دوره دولت یازدهم سعی گردانندگان بر این است که جایزه به سمتی برود که خود جایزه اهمیت پیدا کند. "

با وجود این که حسین نوش‌آبادی، سخنگوی وزارت ارشاد، تسهیل در "تأمین منابع مالی" جایزه آل‌احمد را دلیل این کاهش اعلام کرده، امسال دو بخش از چهار بخش جایزه، برگزیده نداشت.

جوایز دولتی، جوایز خصوصی

در شرایطی که جوایز ادبی خصوصی اجازه فعالیت ندارند، برخی از برگزیدگان و حتی داوران جوایز ادبی دولتی، اهدای این جوایز را سودمند نمی‌دانند.

مهدی اسدزاده، دیگر نویسنده‌ای که در این دوره از مجموعه داستان او تقدیر شده، "نبود سایر جوایز" ادبی را که پیش‌تر برگزار می‌شد، مانع گرفتن "نتیجه خوب" از جایزه دولتی آل‌احمد دانسته است.

همچنین بلقیس سلیمانی، نویسنده و یکی از داوران هشتمین دوره جایزه آل‌احمد، درباره این جایزه گفته است: "به نظر من جوایز ادبی در نهایت باید به سمت واسپاری به بخش خصوصی بروند. هرچقدر جایزه‌ها از دولت دور شوند وجهه بهتری پیدا می‌کنند."

خانم سلیمانی با بیان این که بنیاد ادبیات داستانی (برگزارکننده جایزه جلال آل‌احمد) نباید در تملک دولت باشد، تأکید کرده است: "مطلوب ما این است که دولت جایزه‌ای را برگزار نکند."

هشتمین دوره جایزه دولتی جلال‌آل احمد، رضایت برخی از اصول‌گرایان را نیز جلب نکرده است.

در حالی که علی جنتی، وزیر ارشاد، در مراسم پایانی این جایزه گفت "در جایزه جلال به همه طیف‌ها توجه شده"، سایت "الف" به مدیرمسئولی احمد توکلی، نماینده اصولگرای مجلس، در مطلبی با عنوان "حال و روز خنده دار جلال" نوشت که دولت در این دوره "ساز جایزه را به نت‌های شبه‌روشنفکری مخالف قانون کوک" کرد.

مصطفی جمشیدی، دبیر هشتمین دوره "جشنواره داستان انقلاب"، نیز دو روز پس از برگزاری مراسم پایانی جایزه آل‌احمد، گفت: "ادبیات فعلی ما بیش از هر چیز به تکریم انسان‌های مساله‌دار و لغزش‌های انسانی متمایل شده است."

فهرست برندگان و تقدیرشدگان جوایز جلال

در بخش رمان، "پاییز فصل آخر سال است" نوشته نسیم مرعشی و «دختر لوتی» اثر شهریار عباسی به صورت مشترک برگزیده شدند.

در بخش مجموعه داستان که برگزیده نداشت، "آیا بچه‌های خزانه رستگار می‌شوند" نوشته مهدی اسدزاده و "نگهبان تاریکی" نوشته مجید قیصری تقدیر شدند.

بخش نقد ادبی برگزیده نداشت. "روایت‌شناسی کاربردی" علی عباسی و "کلک خیال‌انگیز" اثر ابوالفضل حری تقدیر شدند.

در بخش مستندنگاری "آب هرگز نمی‌میرد" نوشته حمید حسام برگزیده و "تو در قاهره خواهی مرد" نوشته حمیدرضا صدر شایسته تقدیر شد.

 

۱۳۹۴ آذر ۱۲, پنجشنبه

یغما گلرویی، شاعر و ترانه سُرا، در تهران بازداشت شد

یغما گلرویی شاعر و ترانه سُرا صبح دوشنبه در تهران بازداشت شد.

آتنا حبیبی همسر یغما گلرویی در صفحه شخصی اینستاگرام خود، ضمن تأیید این خبر نوشت: مأموران امنیتی صبح دوشنبه ضمن بازرسی منزل شخصی آنان یغما گلرویی را بازداشت کردند و او را به مکان نامعلومی بردند.

یک خبرنگار حوزه موسیقی در تهران نیز امروز (سه شنبه ۱۰ آذر) در گفتگو با رادیو فردا این خبر را تأیید کرد.

یغما گلرویی، پیشتر، در واکنش به سخنان وزیر ارشاد که گفته بود در ایران «‌ممنوع الکار و ممنوع القلم» نداریم ، گفته بود وقتی به کتاب های او مجوز انتشار نمیدهند یعنی ممنوع الکار در کشور وجود دارد.

یغما گلرویی با خوانندگان خارج از کشور نیز همکاری داشت و از جمله در تهیه آلبوم های« نقاب» و «بی سرزمینتر از باد » با سیاوش قمیشی همکاری کرده بود.

 

۱۳۹۴ آذر ۸, یکشنبه

مرتضی ممیز و گرافیک، غریبه‌ای که خودی شد

مرتضی ممیز گرافیست، شخصیتی مستقل برای هنر گرافیک در ایران پدید آورد که با شماری از آثار منحصر به فردش به دنیای غرب نیز شناساند. مطبوعات ایرانی، به ویژه نشریات فرهنگی اغلب رونق کار خود را مدیون طراحی های اندیشیده اویند.

او اما در زمینه های دیگر هنری از جمله طراحی دکور صحنه تئاتر و فیلم نیز نقش موثر خود را ایفا کرد. طراحی دکور و صحنه برای تئاترهای "بازرس" گوگول با بازی عزت الله انتظامی، "دیکته و زاویه" نوشته غلامحسین ساعدی با بازی داوود رشیدی، فیلم "ستارخان" ساخته حاتمی و بسیاری دیگر از این دست.

مرتضی ممیز از سال ۱۳۵۱ تا سه سال پیش از مرگش بیش از ده عنوان کتاب در ارتباط با گرافیک منتشر کرد. "طراحی گرافیک چیست؟"، "هنر گرافیک در ایران"، و "طراحی جلد کتاب" از آن جمله اند. و چند سالی پیش از آن که بیماری سرطان گریبان او را بگیرد فصلنامه سنگین و رنگین "نشان" را انتشار می داد.

او شاگردان بسیاری نیز پرورد که همچنان رهروان راه او هستند. اینک ده سال از مرگ او می گذرد.

تا همین نزدیکی های نیمه دوم قرن بیستم در ایران کسی روزنامه نگاری را به عنوان شغل نمی پذیرفت، همچنان که نویسندگی را.

علی بهزادی، سردبیر مجله روشنفکر، می گفت: "وقتی از من می پرسیدند شغلت چیست و می گفتم روزنامه نگار، می گفتند شغل واقعی‌ات را می گوئیم. بگو کارت چیست."

و بسیاری از همین روزنامه نگارانی که از به رسمیت شناخته نشدن شغلشان ناراحت بودند خودشان ارج و قرب چندانی برای گرافیست ها قائل نبودند.

آزادی مطبوعات و رونق آن در سال های پس از شهریور بیست نیز سبب رونق این رشته هنری نشد. تنها این صفحات شعر و ادب روزنامه ها و مجلات بود که با تصاویر گل و بلبل تزئین می شد. یا بهتر بگوئیم نوعی صفحه پر کنی بود تا صفحه آرائی. طرح ها، یا تقلید از مجلات فرنگی بود یا ساخته و پرداخته چاپخانه های حرفه ای. شاید هنوز کسی نمی دانست که گرافیست می تواند به هر نشریه ای شخصیتی بدهد.

آن‌گونه که می گویند محمد بهرامی از نخستین هنرمندانی بود که با طرح هایش پا به میدان می گذارد و سپس مرتضی ممیز.

آغاز کار مطبوعاتی

کتاب هفته احمد شاملو یکی از نخستین نشریاتی بود که ممیز توانست هنر خود را آن گونه که باید و شاید عرضه کند و اهل فن را هشیار نماید که معنا و مفهوم صفحه آرائی چیست. چگونه می توان از کتابی کوچک در قطع جیبی که رنگ و لعابی هم نمی توان بر آن افزود، مجله ای ساخت که نه تنها با نوشته هایش که با طرح هایش نیز شناخته شود.

شاید اگر احمد شاملو که جدا از کار شعر و ترجمه، روزنامه نگاری توانا و نوآور بود، با جسارت و شهامت تن به عادت‌زدایی نمی داد، باز هم بایست سال ها می گذشت تا کسانی مثل ممیز قد علم کنند.

مرتضی ممیز خود معترف بود که این سلیقه استثنائی سردبیرهای اولیه امثال احمد شاملو و محمود عنایت و ناصر نیرمحمدی بود که کار او را رواج داد.

ممیز بیشتر با نشریات فرهنگی که بالطبع تیراژ کم تری داشتند همکاری می کرد. خودش می گفت: "درست است که مجلات خوب اغلب کم تیراژ باقی می مانند. اما نه کم تیراژی نشانه اصل ارزشمندی است و نه همکاری نکردن با مجلات عامه پسند. مهم آن است که ما چطور از تنگنای زمانه تمیز و سالم گذر کنیم."

این گونه است که آیدین آغداشلو، طراح و نقاش شهرت یافته، تاریخ گرافیک ایران را به قبل و بعد از ممیز تقسیم می کند: "ممیز از دهه هزار و سیصد و چهل خورشیدی هدف و جهتی را مشخص کرد که هر چند دوردست می نمود اما دور از دسترس هم نبود و به امتداد همین هدف‌مندی بود که گرافیک به عنوان حرفه و هنری صاحب شان و آبرو شناخته شد و رسمیت گرفت. چون پیش از آن دوران، گرافیست تنها عضو کارمندی بود در کار تصویرگری صفحات شعر و قصه مجله ها و نه بیش، و ممیز که جنگجویی بود تنها مانده چنین عنوان و کسبی را کافی ندانست و نپذیرفت."

مرتضی ممیز قرار بود مثل فرزندان اکثر خانواده های ایرانی پزشک بشود. در روز کنکور پزشکی اما بیماری حصبه به سراغش می آید. پس از برخاستن از بیماری تنها جای باقی مانده برای کنکور دانشکده هنرهای زیباست که برای فرار از سربازی امتحانش را می دهد و جزو رزروها قبول می شود.

آن گونه که خود می گفت با وجود آن که تصویرگری از رشته های مورد علاقه اغلب اعضای خانواده از جمله اجداد او هم بوده است اما فرزندی که چنین علاقه ای را عیان می کرده در خانواده بچه متمرد و ناآرام به حساب می آمده است.

این فرزند متمرد اما سرانجام کار خود را پی می گیرد و پزشکی را برای ابد می بوسد و کنار می گذارد.

بیشتر بخوانید: گفت و گوی بی بی سی با مرتضی ممیز

معلمی که ذاتا پدر بود

چهره اش بیشتر سیاسی به نظر می آمد تا هنرمند. گو این که در دوران مصدق از طرفداران او نیز بوده است. فیروز شافعی، گرافیست و نقاش، اما در پشت این چهره سیاسی چیز دیگری می بیند:

"در دوران جوانیِ ما، آدم ها یا سیاه بودند یا سفید یا خوب بودند یا بد. به نظرم ممیز شبیه هیچکس دیگر نیامد. با آن سبیل های پر ابهت و آن چشم های خیلی مهربان یک جور تضادی توی چهره اش داشت که آدم را بلاتکلیف می گذاشت. اولین بار که آقا مرتضی را دیدم خیلی زود فهمیدم که در پشت آن نام شاخص آن قدرت و مهارت و آن چهره پر ابهت، قلب انسانی می تپد که بیش از هر چیز یک معلم است و از آن هم بیشتر یک پدر. آقا مرتضی ذاتا پدر بود."

یک خاطره

مرتضی ممیز استاد دانشکده علوم ارتباطات بود و درس گرافیک به دانشجویانش، از جمله نگارنده، می داد. هم کارش را جدی می گرفت و هم دانشجویانش را. اگر از کار کسی خوشش می آمد او را اوریانا فالاچی دیگری می دید و ما هم بادی در غبغب می انداختیم که فالاچی آینده خواهیم شد.

برایش مهم بود که دانشجویان تکالیفشان را درست انجام دهند. اما کدام دانشجوئی است که کار را جدی بگیرد؟ تقلب می کردیم و او می فهمید و می گفت باز هم فلانی تقلب کرده اما کارش را انجام داده. اما دانشجوئی را که دست روی دست گذاشته بود و به کلاس آمده بود با یک صفر گرد تخم مرغی تنبیه می کرد.

به سال های آخر دانشکده رسیده بودیم و ممیز دیگر استادمان نبود. باید مجله ای تخصصی انتخاب می کردیم و به عنوان رساله پایان کار ارائه می دادیم. هر دو نفر یک مجله. من و همکلاسی ام نظرمان آمد که مجله طنز احتمالا ممکن است بیشتر مورد توجه رئیس بخش روزنامه نگاری قرار بگیرد. اما هیچ کدام در عمرمان طرح ساده ای هم نکشیده بودیم تا چه برسد به طراحی روی جلد! نتیجه چه‌کنم‌ها به دفتر مرتضی ممیز ختم شد.

سرش شلوغ بود و هر چند دقیقه یک بار با ورود سردبیری یا کارمندی بر شلوغی ها افزوده می شد. ما هم در گوشه ای نشسته بودیم تا ببینیم استاد تفقدی می کند یا نه. سرانجام لحظه موعود فرا رسید و ما هدفمان را برایش گفتیم. در عرض چند دقیقه طرحی کشید و به دستمان داد. خوشحال و خندان و با اعتماد به نفس به جلسه دفاعیه که رئیس بخش و یک استاد گرافیک متخصص در آن حضور داشتند وارد شدیم.

از همان لحظه اول استاد گرافیک از ترکیب رنگ ها ایراد گرفت. نارنجی با آبی خوب نمی شود. چرا قیمت مجله روی لباس زیر خانم است؟ و....این بار تقلب ما بی نتیجه ماند و به جای نمره بیستی که انتظارش را داشتیم یک نمره ۱۲ گرفتیم که فقط نمره قبولی بود. اما کو جرات که بگوئیم آقا طرح روی جلد کار ممیز است!

تجربه میراث به کار گرفتنی

ممیز تنها به استادی دانشگاه قناعت نکرد. رشته گرافیک را در دانشکده هنرهای زیبا تاسیس کرد. گرافیک ایران و جوانان گرافیست را به فرهنگ جهانی شناساند. انجمن صنفی طراحان ایران را بنیان نهاد و بی دریغ به هر نشریه فرهنگی که می توانست کمک کرد. مجله "کلک" با طرح های مرتضی ممیز آغاز به کار کرد. علی دهباشی سردبیر می گوید: "در روزگاری که ما کسی نبودیم (مگر حالا هستیم؟) او به شیوه سلوک جوانمردی خویش و فتوتی که ذاتا داشت از ما دستگیری کرد. ممیز از کسانی بود که مدد می رساند و نمی گذاشت چراغ خانه فرهنگی ما خاموش شود."

حالا بر پیشانی کتاب ها و مجلات حروفی را می بینیم که گاه به همه چیز شبیه است جز به یک عنوان خوانا. سرطان به مرتضی ممیز امان نداد اما او همچنان نگران در گوشه و کنار همه این صفحات نشسته و می گوید:

"تجربه چیز بسیار گرانبهایی ست و البته شرط اصلی با ارزش بودن آن این است که چون میراثی باقی بماند و به کار گرفته شود. در غیر این صورت حکایت تاریخ ما می شود که آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی."

'آدمکش' از سوی سایت‌اندساوند بهترین فیلم ۲۰۱۵ اعلام شد

فیلم تایوانی آدمکش در یک رای‌گیری از ۱۶۸ منتقد سینمایی در سرتاسر جهان به عنوان بهترین فیلم سال ۲۰۱۵ انتخاب شد.

این فیلم درام که وقایعش در قرن نهم میلادی می‌گذرد، در جشنواره کن امسال، جایزه بهترین کارگردان را برای هو شیائوشین به ارمغان آورد.

آدمکشاکنون در صدر فهرست ۲۰ فیلم برتر مجله بریتانیایی سایت‌ اند ساوند در سال ۲۰۱۵ قرار گرفته و فیلم های کارول، ساخته تاد هاینس و مد مکس: جاده خشم ساخته جورج میلر، به ترتیب جایگاه‌های دوم و سوم را به خود اختصاص داده‌اند.

شب‌های عربی ساخته میگل گومز، کارگردان پرتغالی، در رتبه چهارم و گورستان شکوه (Cemetery of Splendour) ساخته آپیچاتپونگ ویراستاکول در رده پنجم قرار دارد.

به نوشته موسسه فیلم بریتانیا، ناشر مجله سایت اند ساوند، در پنج فیلم از ده فیلم اول این فهرست، زنان "بازی‌هایی خیره‌کننده " دارند.

فیلم های بریتانیایی ۴۵ سال با بازی شارلوت رمپلینگ و تام کورتنی و نیز مستند ایمی، درباره زندگی ایمی واینهاوس ساخته آصف کاپادیا نیز در فهرست ده فیلم اول قرار گرفته‌اند.

انیمیشن های انومالیسا (Anomalisa)، ساخته چارلی کافمن و پشت و رو (Inside Out) محصول شرکت پیکسار از دیگر فیلم‌های این فهرست ۲۰ تایی هستند.

فهرست کامل ۲۰ فیلم برتر سال ۲۰۱۵ را در سایت اند ساوند بخوانید.

 

۱۳۹۴ آذر ۳, سه‌شنبه

رضا سجادی، یک صدای قدیمی درگذشت

رضا سجادی، یک صدای قدیمی درگذشت

رضا سجادی، مشهور به سید رضا از قدیمی‌ترین گویندگان رادیو، و از اولین مجریان برنامه‌های خبری در رادیوی ایران، در سن ۹۵ سالگی در تهران دنیا را وداع گفت. همان گوینده ای که هنگام گزارش ورود ملکه فوزیه به تهران گفت که همسن ولیعهد (بعدا پادشاه) پهلوی است و برای همین سخن خارج از چارچوب و دستورهای متعارف جریمه شد.

او فرزند روحانی بلند آوازه، سید سرابی بود که مجلس سخنرانی پرهوادار داشت و یک روحانی متجدد بود. رضا در مشهد بزرگ شد و در دومین سال تاسیس رادیو پهلوی (اولین نام رادیو ایران) به معرفی یکی از آشنایان برای امتحان گویندگی به محل بی سیم پهلوی رفت و همان روز از جانب مامور آلمانی که استخدام می کرد پذیرفته شد تا مقارن ساعت دوازده ظهر خبرهای اداره اخبار را بخواند.

خاطرات سجادی با موسیقیدانانی مانند مرتضی محجوبی، ابوالحسن صبا، حسین تهرانی، غلامحسین بنان، قمر الملوک وزیری، ملوک ضرابی مربوط به زمانی شنیدنی بود که دستمزد دو سه ریالی را می گرفتند و از محل بی سیم پهلوی (پادگان عباس آباد بعدی) در بیابان خالی و بی رهگذر ترسیده از سگ های وحشی به شهر می رفتند.

جنگ جهانی دوم در جریان بود و ماموران انگلیسی مراقب بودند که کسی در تهران متمایل به آلمان نشود و ماموران روسی هم از فرصت استفاده کرده یارگیری می کردند، در عین حال مراقبت از افراد بسیار بود به خصوص که امکانات ضبط وجود نداشت و همه چیز زنده پخش می شد حتی ترانه خوانی و آواز. در همین فرصت بود که رضا تهرانی، استاد ضرب را به تصور این که مورس برای آلمان ها می فرستد بعد از نواختن ضرب دستگیر کردند و رضا سجادی که این صحنه را دیده بود شب هنگام توانست به علی سهیلی نخست وزیر خبر برساند و موجب نجات وی شود.

سجادی که درس ادبیات و حوزوی را در مشهد و نزد استادانی بزرگ فراگرفته بود، از جمله گویندگان صاحب سبک رادیو و آشنا به ادبیات و زبان عربی بود و در ادای صحیح کلمات تخصص ویژه ای داشت و قوت صدایش هم باعث می شد که در دوران آزادی ها، روسای دولت مانند قوام السلطنه و علی سهیلی به او علاقه مند باشند و گاه با اصرار از مدیر رادیو بخواهند که خبر نطق هایشان را سیدرضا بخواند.

از همین رهگذر، دو بار وی تاریخ ساز شد، اول هنگامی که در ۲۱ آذر خبر رسید که ارتش ایران وارد تبریز شده و حکومت پیشه وری رو به فرار گذاشته است: رضا سجادی که تحت تاثیر قرار گرفته بود جمله «مردم غیور ایران، امروز آذربایجان به مام میهن بازگشت» را خواند اما انتهای این جمله با بغض وی همراه شد و بر آن افزود: چون ایران نباشد تن من مباد…

اما دومین باری که وی بلندآوازه شد همزمان با سی تیر ۱۳۳۱ بود که احمد قوام حکم نخست وزیری از پادشاه گرفته و دست به قلم شده متنی نوشته بود با عنوان «کشتی بان را سیاستی دگر آمد» این متن که بر سر آن جدالی تاریخی درگیر است و هنوز بعد شصت سال و اندی محرز نیست که نویسنده اش شخص قوام یا معاون وی مورخ الدوله سپهر و یا هوادار جوانش حسن ارسنجانی بوده است، وقتی با صدای قوی و پر نفس رضا سجادی از رادیو پخش شد، اثربخش بود. به گفته حسین مکی بعد از آن مردم به خیابان ها ریختند و موجب سقوط دولت قوام و بازگشت مصدق شدند، قوام السلطنه که ناچار با تن بیمار خانه به خانه برده می شد تا مبادا مورد تعرض مردم هیجان زده قرار گیرد، به بستگانش گفته بود اعلامیه دولت چیز تندی نداشت اما با آن لحن چکشی که پسر سرابی خواند همه را به غلیان آورد.

این اعلامیه هر چه بود جز آن که سرنوشت آخرین دولت احمد قوام را رقم زد و نهضت ملی کردن نفت را به اوج رساند، بر سرنوشت گوینده متن هم اثر گذاشت. دکتر مصدق بعد از بازگشت به ریاست دولت مانند سابق «پسر سرابی» را برای ضبط نطق هایش صدا نمی کرد بلکه گاه به گاه که وی را با ضبط صوت سنگینش در جلسه مجلس یا در حاشیه مصاحبه های نخست وزیر می دید با جملاتی شبیه «احوال میدلتون چطوره» یا «انگلیسیا ازت راضی هستن؟» نوازش می کرد.

رضا سجادی خود در مصاحبه مفصلی بازگفته است که «یکبار وقتی در راهرو خانه دکتر مصدق منتظر پایان جلسه هیئت دولت بودم، تابستان آخر سال دولت مصدق، جورج میدلتون پله ها را دو تا یکی بالا آمد و دانستم برای ملاقات مهمی خدمت نخست وزیر می رود، اما با دیدن من ایستاد و پرسید چه خبر هست آقا سید رضا (کاردار سفارت بریتانیا در تهران زبان فارسی را خوب می دانست و ایرانی ها را خوب می شناخت). جواب دادم شما بهتر خبر دارید اما وی با شوخی گفت ولی خبرهای مهم پیش شماست… و دوید من نگاه کردم و چهره دکتر مصدق را دیدم که لای در اتاق را باز کرده بود و این گفتگوی کوتاه را دید.»

به ادعای رضا سجادی همین ها، فرصتی را تنها در اختیار وی بود گرفت و بشیر فرهمند رییس رادیو از آن به بعد خود برای ضبط سخنان نخست وزیر می رفت و یک کارمند فنی را هم با خود می برد.

بعد از کودتای ۲۸ مرداد با تغییر مدیریت های دولتی، رضا سجادی چندی عنوان معاون رادیو تهران گرفت و همچنان خبرهای مهم را می خواند اما در سر سودای سیاست داشت. تقی روحانی، محمود سعادت، توصیفیان و ایرج گرگین کم کم وارد میدان می شدند و ضبط صوت های سنگین جای خود را به وسایل بهتری می داد و استادیوهای بزرگ تر ایجاد می شد و این همه در دوران ریاست نصرت الله معینیان، یک روزنامه نگار خوشفکر به ریاست انتشارات و رادیو به یک سازمان دولتی بزرگ مبدل شد که در میدان ارک ماوا گرفت.

رضا سجادی که برادرش دکتر ضیاالدین سجادی از استادان مسلم ادبیات دانشگاه تهران بود، کوتاه مدتی بعد از آن که همشهری اش دکتر منوچهر اقبال به نخست وزیری رسید به وزارت کشور منتقل شد و به شهرداری مشهد منصوب گشت. بعد از آن مدتی شهردار اصفهان و مدتی معاون استانداری های مختلف شد. در جریان زلزله سال ۱۳۴۸ گلی داغ خراسان در مقام معاون استانداری خراسان خدماتی کرد که به نظرها رسید. مدال گرفت و کمی بعد به نمایندگی از بجنورد به مجلس رفت.

روزگاری که رضا سجادی گوینده و گزارشگر بود، هنوز جنگ جهانی دوم تمام نشده بود و به خصوص زادگاه وی تحت اشغال ارتش سرخ درآمده بود و همین وی را واداشت در شعرهایی که می سرود به ضدیت با مرام اشتراکی مفتخر شود. زمانی چغوک تخلص داشت و روزگاری هم اشعار فکاهی می ساخت و با نام مستعار چاپ می کرد، اما مهم تر از همه حافظه اش بود که بخش عظیمی از شاهکار های ادبی ایران را از بر بود و از بر می خواند.

خاطرات گسترده ای از بیست سال کار در رادیو و در زمانی داشت که کسی جز او در خبر و در گویندگی نبود. خود می گفت قهوه خانه های تهران از من پولی نمی گرفتند و همه جا جایم بود چرا که داشتن دستگاه رادیو چندان معمول نبود و مردم خبرها را از بلندگوهای شهرداری در میدان ها و یا در قهوه خانه ها می شنیدند.

بعد از انقلاب اسلامی کوتاه مدتی در تهران دستگیر شد، اما تعلقش به خانواده ای روحانی و آشناییش با علما و مراجع به ویژه سالخوردگانی مانند آیت الله نجفی مرعشی باعث شد که دیر در بند نماند و تا اولین روز از آذر ماه امسال در حالی که مرز ۹۵ سالگی را گذرانده بود، ماند. صدایش از جلا و صلابت افتاده بود اما خاطرات لحظه به لحظه تازه می شد.

خود می گفت هزاران صفحه خواندم و هزار شیرین کاری کردم اما انگار یک دو نسل فقط همان یک سطر کشتی بان را سیاستی دیگر آمد را شنیده اند.

بنا به گفته سید رضا سجادی، همان زمان که متن سخنرانی روز سی تیر قوام به دستش رسیده، نزد «جناب اشرف» قوام السطنه رفته و به او گفته است که این بیت منوچهری در حقیقت هست «کشتنیان را سیاستی دگر آمد»، صحیحش را بخوانم؟ و آن مرد کارکشته سیاست و ادب جواب داده: پسر سرابی می دانم منوچهری چه گفته و معنایش هم ساختن کشتن انگور بهر شراب است اما الان در این شرایط باید این جور خواند.

از بخت روزگار، خاطرات رضا سجادی در چند نوار ضبط شده است.

 

بنجامین کلمنتاین، نوازنده دوره‌گرد، برنده جایزه مرکوری شد

بنجامین کلمنتاین برای نخستین آلبوم خود، "دست کم فعلا" (At Least For Now) برنده جایزه موسیقی مرکوری ۲۰۱۵ شد.

رقبای او گروه ها و خواننده هایی چون Florence + The Machine، ولف آلیس و گز کومبس بودند.

این خواننده ۲۶ ساله لندنی هنگام دریافت جایزه گفت: "نمی دانم چه بگویم." و سپس همه نامزدهای دیگر را دعوت کرد تا روی صحنه بیایند.

بنجامین کلمنتاین هنگام اهدای جایزه اش به قربانیان حملات تروریستی پاریس، به گریه افتاد.

او در سال های گذشته در راهروهای مترو نوازندگی می کرد و زندگی سختی داشت. کلمنتاین همچنین سه سال در پاریس بی خانمان بود.

کلمنتاین پس از دریافت جایزه اش به بی بی سی نیوز گفت: "من همیشه به کارم باور داشتم ولی بعد از حوادث پاریس بسیار افسرده شده بودم."

نخستین آلبوم او مجموعه ای از ترانه های همراه با پیانوست و منتقدان آن را "جسورانه"، "درخشان" و "شگفت انگیز" توصیف کرده اند.

او می گوید: "من وقتی این آلبوم را می ساختم فکر می کردم فقط ۵۰ نفر به آن گوش خواهند داد. آهنگ های من از جنس آهنگ های رایج روز نیست."

"این نشان می دهد که اگر در کار خود صادق باشید، مردم به کارتان گوش می کنند."

جایزه مرکوری هر سال به بهترین آلبوم موسیقی در بریتانیا و جمهوری ایرلند تعلق می گیرد.

فهرست اولیه نامزدهای جایزه مرکوری شامل ۲۹۸ آلبوم می شد و نام ۱۲ نامزد نهایی اکتبر امسال اعلام شد.

 

۱۳۹۴ آبان ۲۲, جمعه

شکایتنامهای علیه برخی از مدیران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در دادسرای فرهنگ و رسانه ثبت شد

روز دوشنبه شکایتنامهای علیه برخی از مدیران سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، درباره برنامه طنز فیتیله ،در دادسرای فرهنگ و رسانه ثبت شد.

جعفر افشارنیا، وکیل پایه یک دادگستری که وکالت پرونده برخی از فعالان آذری را بر عهده داشته، در صفحه فیسبوک خود تصویری از این شکایتنامه و همچنین برگه اعلام وصول آن را در دادسرای فرهنگ و رسانه منتشر کرده است.

این شکایتنامه، علیه مسئولان و بازیگران و کارگردانان این برنامه تنظیم شده و خواستار رسیدگی به دو اتهام «توهین به تُرکها» و «تشویش اذهان عمومی» است.

آقای افشارنیا گفته با دستور سرپرست دادسرای فرهنگ و رسانه، این موضوع برای رسیدگی به شعبه ۴ بازپرسی ارجاع شده و «اقدامات قانونی جهت تعقیب کیفری نامبردگان» آغاز شده است.

پخش برنامه طنزآمیز «فتیله» از تلویزیون دولتی که اخیرا با انتقاد و اعتراضهای گستردهایروبهرو بوده، خشم و اعتراض مردم این استان و شمار دیگری از شهروندان ترکزبان را در پیداشته است. معترضان، این برنامه را حاوی مطالب توهینآمیز نسبت به شهروندان تٔرکزبان میدانند.

 

بزرگداشت هوشنگ کاظمی، طراح گرافیک و بنیانگذار دانشکده هنرهای تزیینی

مراسم بزرگداشت هوشنگ کاظمی، طراح گرافیک و پایه‌گذار دانشکده هنرهای تزیینی در ایران، روز دوشنبه ۱۸ آبان ماه در فرهنگسرای ارسباران تهران برگزار شد.

هوشنگ کاظمی در سال ۱۳۰۲ در تهران متولد شد و بیش از یک ماه پیش، در چهارم مهرماه در استرالیا درگذشت.

او از جمله کسانی بود که هم از طریق هنر گرافیک و هم از طریق تدریس، نقشی مهم در شکل گیری هنر گرافیک ایران ایفا کرد.

هوشنگ کاظمی در جوانی وارد دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران شد، اما درسش را نیمه کاره رها کرد و به پاریس رفت و در سال ۱۳۳۵ در رشته خط و گرافیک از مدرسه عالی هنرهای تزیینی (آرت دکو) پاریس فارغ التحصیل شد.

او پس از آن راهی هلند شد و چند سالی را در بخش طراحی و تبلیغات شرکت هواپیمایی پادشاهی هلند (ک ال ام ) کار کرد و چند سال بعد برای کار به ایران دعوت شد.

عباس مشهدی زاده، هنرمند مجسمه ساز و از دوستان و شاگردان هوشنگ کاظمی در گفت و گویی با بی‌بی‌سی در باره هوشنگ کاظمی گفت: "او بنیانگذار دانشکده هنرهای تزیینی (دانشگاه هنر فعلی) و اولین کسی است که آموزش آکادمیک گرافیک را در سال ۱۳۳۹ در ایران آغاز کرد."

آقای مشهدی زاده گفت: "بسیاری از کسانی که در تاریخ هنر معاصر ایران نامی پیدا کرده اند، به ویژه هنرمندانی نظیر حسین زنده رودی، فرامرز پیلارام، منصور قندریز و مسعود عربشاهی که با عنوان مکتب سقاخانه شناخته شده اند و همه ما که وارد دانشکده هنرهای تزیینی شدیم، تربیت شده هسته آموزشی ای هستیم که او به وجود آورد."

به گفته آقای مشهدی زاده، دانشکده هنرهای زیبا بیست سال پیش تر تاسیس شده بود، اما رشته گرافیک و طراحی داخلی نداشت و آقای کاظمی به حق به عنوان اولین معمار داخلی و طراح گرافیک ایران شناخته می شود که گرافیک خوانده بود و بعد آن را به صورت آکادمیک در ایران تدریس کرد.

قباد شیوا، هنرمند و طراح گرافیک سرشناس نیز در گفت و گو با بی‌بی‌سی در باره هوشنگ کاظمی گفت: "او اولین ایرانی است که گرافیک را به صورت علمی در فرانسه آموخت و این نکته به لحاظ تاریخ گرافیک ایران بسیار مهم و قابل توجه است، چون وقتی که ما وارد کار گرافیک شدیم، اصلا رشته گرافیک وجود نداشت و ما به صورتی حسی رشد کردیم."

قباد شیوا در ادامه گفت: "هوشنگ کاظمی پس از آنکه دانشکده هنرهای تزیینی را راه اندازی کرد، واحدهایی را به صورت علمی به دانشجویان درس داد اما به لحاظ عملی او اولین کارهای جدی گرافیکی را که طعمی ایرانی دارد در سازمان جلب سیاحان پایه گذاری کرد."

آقای شیوا گفت: "زنده یاد هوشنگ کاظمی در آن سال ها کارهای مهمی کرد از طراحی آرم سازمان جلب سیاحان گرفته تا طراحی پوسترهایی در باره شیراز و ایران نیز پوسترهای زیبایی که با استفاده از عکس و با کمک مرحوم دکتر اسد بهروزان طراحی کرد و در آن سالها چاپ شد. این کارها بسیار خوب بودند و تا همین حالا هم نظیرش در ایران درنیامده است."

قباد شیوا همچنین از پوستر جشن هنر شیراز به عنوان یکی از ماندگارترین آثار هوشنگ کاظمی و یک شاهکار گرافیک ایرانی یاد کرد.

آرش تنهایی، هنرمند، گرافیست و سردبیر مجله تندیس نیز در باره هوشنگ کاظمی گفت: "او کارهای زیادی طراحی نکرده است. نشانه و پوستر اولین جشن هنر شیراز، نشانه و پوسترهای سازمان جلب سیاحان و چند طرح جلد برای کتاب های جیبی از آثار اوست، اما همین کارهای اندک بسیار تاثیرگذار بوده است و این تاثیر بیش از آنکه حاصل قدرت دست او باشد حاصل تفکر و شیوه ی نگاه اوست."

در مراسم بزرگداشت هوشنگ کاظمی، محسن وزیری‌مقدم، قباد شیوا، محمدرضا اصلانی و آرش تنهایی درباره او سخن گفتند.

همچنین فیلمی از زندگی این هنرمند به کارگردانی هومن حسنی با حضور هنرمندانی چون محسن وزیری مقدم، پرویز تناولی، عباس مشهدی زاده و کامران افشار مهاجر به نمایش درآمد.

نمایش تعدادی از آثار، اسناد و عکس های هوشنگ کاظمی از دیگر برنامه های این بزرگداشت بود.

هوشنگ کاظمی در سال ۱۳۵۹ پس از مرگ دخترش به هلند مهاجرت کرد و در سال ۱۳۶۷ به استرالیا رفت.

 

۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

آیدا پناهنده کارگردان 'ناهید' در بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن برنده جایزه شد

آیدا پناهنده کارگردان فیلم "ناهید" برنده جایزه آینده نویدبخش بخش نوعی نگاه جشنواره فیلم کن شد.

"ناهید" تنها فیلم بلند ایران در جشنواره کن امسال، روز جمعه شانزدهم مه برای اولین بار در بخش نوعی نگاه به نمایش درآمده بود.

گروهی از عوامل فیلم از جمله بازیگران اصلی فیلم (پژمان بازغی، نوید محمدزاده و ساره بیات) و تهیه کننده آن (بیژن امکانیان) در کن حضور دارند.

این فیلم که نخستین فیلم خانم پناهنده است، در شمال ایران فیلمبرداری شده است.

بیشتر بخوانید:‌ درباره فیلم پناهنده

فیلم HRÚTAR ساخته گریمر هاکونارسون جایزه اصلی این بخش و فیلم خورشید بالاآمده ساخته دالیبور ماتانیک جایزه ویژه هیئت داوران را دریافت کرده است.

کیوشی کوروساوا نیز برای فیلم سفر به ساحل برنده جایزه بهترین کارگردانی بخش نوعی نگاه جشنواره کن ۲۰۱۵ شده است.

ایزابلا روسیلینی ریاست بخش نوعی نگاه جشنواره کن امسال را برعهده دارد.

جشنواره فیلم کن از سیزدهم تا بیست و چهارم ماه مه برگزار می شود.

 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۹, سه‌شنبه

صدا و سیما از پخش تبلیغات فیلم در دنیای تو ساعت چند است؟ خودداری کرد

سعید خانی پخش کننده فیلم سینمایی " در دنیای تو ساعت چند است؟" به کارگردانی صفی یزدانیان، می گوید صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران از پخش تبلیغات تلویزیونی این فیلم خودداری کرده است.

پخش کننده این فیلم به پایگاه خبری سوره سینما گفته است که مسئولان تلویزیون گفته اند "در دنیای تو ساعت چند است؟" فیلمی فاقد پیام است.

سعید خانی بدون نام بردن از شخص یا جریان خاصی ، نگاه به گفته او غلط عده ای را موجب جلوگیری از تبلیغات این فیلم در صدا وسیما دانسته است.

 او همچنین با اشاره به آنچه که نمایش  موفق تبلیغات تلویزیونی فیلم "استراحت مطلق" به کارگردانی عبدالرضا کاهانی در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از ایران  خواند ، گفت: علی مصفا تهیه کننده و بازیگر " در دنیای تو ساعت چند است؟" تا کنون با نمایش تبلیغات این فیلم در شبکه های ماهواره ای فارسی زبان خارج از ایران مخالفت کرده است.