۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

چمدان: 'برای شناخت کوروش خط میخی یاد گرفتم'

رضا ضرغامی فقط ۱۱ سال سن داشت که یک روز با دفتر ریچارد فرای، ایران‌شناس فقید که در آن زمان استاد شرق‌شناسی در دانشگاه هاروارد بود تماس گرفت و برایش پیغام گذاشت.

"ریچارد فرای را پیش‌تر در یک میهمانی ایرانی دیده بودم و مجذوب علاقه‌اش به تاریخ ایران شده بودم. او خیلی زود بعد از دریافت پیغام تلفنی تماس گرفت و با حوصله به پرسش‌های من جواب داد. از آن پس تا همین اواخر او همیشه یکی از مشوق‌های من بود."

در مقدمه کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای که رضا ضرغامی به تازگی درباره کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی، منتشر کرده ریچارد فرای نوشته: "این کتاب نه تنها به عنوان بهترین پژوهش درباره کوروش که باید به عنوان تحقیقی دقیق درباره آغاز پیدایش ایران و امپراتوری هخامنشی مورد توجه قرار گیرد."

در تمامی ۱۶ سالی که رضا از ۱۳ تا ۲۹ سالگی صرف تحقیق درباره تاریخ ایران و کوروش کبیر کرد، ریچارد فرای و او هر دو ساکن بوستون آمریکا بودند و گاه در معروفترین دانشگاه این شهر "هاروارد" ساعتها بر سر ایران گپ می‌زدند.

محل تولد لندن، محل رشد و نمو بوستون، وطن ایران

پدر و مادر رضا ضرغامی بعد از انقلاب بهمن ۵۷ از ایران مهاجرت کردند. او در لندن، انگلستان، به دنیا آمده اما بزرگ شده شهر بوستون، آمریکا، است. در هاروارد درس حقوق با تخصص محیط زیست خوانده و اکنون مقیم شهر واشنگتن دی سی است؛ بهشت وکلای آمریکا. با وجود این، از ایران که سخن می‌گوید، یک در میان می‌گوید "وطنم".

بعد از ضبط چمدان برای این که مطمئن شوم تعریف وطن را می‌دانم به لغت نامه دهخدا مراجعه کردم: "وطن . [وَ / وَ طَ] (ع اِ) جای باش مردم. (منتهی الارب). جای باشش مردم . (کشاف اصطلاحات الفنون ). جای باشش. جای اقامت. محل اقامت. مقام و مسکن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جائی که شخص زاییده شده و نشو و نما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زادگاه. میهن و نشیمن. (ناظم الاطباء). میهن. (فرهنگ اسدی). سرزمین که شخص در یکی از نواحی آن متولد شده و نشو و نما کرده باشد".

سالهای اول که از ایران مهاجرت کرده بودم فکر می‌کردم اگر در کودکی به 'خارج' آورده شده بودم و یا مادر و پدرم من را در 'خارج' به دنیا آورده بودند، دیگر نه مشکل زبان داشتم و نه مشکل آمیختن با فرهنگ جدید اما گفتگو با رضا و تارا (که چمدانش به زودی پخش می‌شود) نشانم داد که لزوما چنین نیست. در ورای مشکلی به نام زبان و فرهنگ‌پذیری، مهاجران حتی در نسل‌های دوم و سوم هم با موضوعی به نام "هویت ملی و تاریخی" دست به گریبان خواهند بود.

از رضا ضرغامی پرسیدم اگر از کودکی این قدر عاشق تاریخ ایران شده بوده، چرا در دانشگاه تاریخ نخوانده؟

"می‌شود خواهش کنم از این سوال بگذریم! من هنوز برای این پرسش پاسخی پیدا نکرده‌ام."

مجموع روزهایی که او در ایران بوده به عدد ۱۰۰ نمی‌رسد اما فارسی را به خوبی یاد گرفته و علاوه بر آن خط میخی می‌داند.

"در پاسارگاد داشتم سنگ نوشته‌هایی که به خط میخی بود می‌خواندم که برخی از بازدیدکنندگان متوجه شدند و دور من جمع شدند. چند ساعتی شده بودم راهنمای تور برای آنها."

او برای جمع آوری اطلاعات درباره کوروش چند باری به ایران سفر کرده و تقریبا بیشتر آثار باستانی مربوط به دوران هخامنشی را از نزدیک دیده است.

فرار مغزها از آمریکا

اگر فرض کنیم دانشگاه هاروارد همان دانشگاه شریف آمریکاست، آن‌گاه فارغ التحصیلان این دانشگاه هم باید در چشم مردم آمریکا چون نخبگان شریف دیده شوند. بر همین اساس، احتمالا مهاجرت فارغ التحصیلان هاروارد به خارج از آمریکا هم "فرار مغزها" از آمریکا محسوب خواهد شد. با این همه، رضا ضرغامی آماده است که به ایران برود.

"اگر از سوی یک دانشگاه در ایران دعوت شوم، حتمن می‌روم. مطمئنم که تجربه خوبی خواهد بود."

علاقه رضا ضرغامی به تاریخ ایران پایانی ندارد. وقتی از کوروش و امپراتوری آن حرف می‌زند، به وجد می‌آید. به حدی که آرزو می‌کنی کاش او ۲۵۰۰ سال پیش به دنیا آمده بود. اگر چنین می‌شد شاید رضا یکی از همان سربازان هخامنشی می‌شد که تصاویرشان بروی دیوارهای تخت جمشید حک شده است.

"هرگز فراموش نمی کنم. رفته بودم پاسارگاد. بالای تل‌تخت ایستاده بودم که دیدم در افق یک گله گوسفند به همراه چوپانی در حرکتند. یک لحظه به خودم گفتم احتمالا ۲۵۰۰ سال پیش هم کوروش که می‌خواست قصری بر بلندی تپه تل‌تخت بسازه، همین‌جا می‌ایستاده و همین منظره عبور گله و چوپان را در افق نظاره می‌کرده. مثل این که پاسارگاد معنای لغوی‌اش هست اردوگاه پارس‌ها و در آن ایام هم احتمالا کوروش و بسیاری از مردمان پارس اینجا زندگی می‌کردند و گله‌ها در افق این دشت حرکت می‌کردند

هیچ نظری موجود نیست: